جدول جو
جدول جو

معنی تسی بدی - جستجوی لغت در جدول جو

تسی بدی
چشم هم چشمی، رقابت تنگاتنگ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بی بَ)
چیزی که دارای بدی نباشد وعاری از عیب و نقص بود. (ناظم الاطباء) :
چو خورشید تابنده او بی بدیست
همه کار و کردار او ایزدیست.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(بُ / با)
جرج. بشردوست آمریکائی، متولد در دانور. وی ببسط و توسعۀ تعلیمات در میان طبقات کارگر کمک بسیار کرده است (1795- 1869 میلادی)
لغت نامه دهخدا
چشم و هم چشمی
فرهنگ گویش مازندرانی
آزمند، ندید بدید تازه به دوران رسیده
فرهنگ گویش مازندرانی